معنی تاب چیزی رااوردن تحمل کردن، بردباری کردندربرابر، طاقت چیزی راداشتن, معنی تاب چیزی رااوردن تحمل کردن، بردباری کردندربرابر، طاقت چیزی راداشتن, معنی تاf ]dxd cااmcbj تpkg lcbj، fcbfاcd lcbjbcfcاfc، zاrت ]dxd cاbاaتj, معنی اصطلاح تاب چیزی رااوردن تحمل کردن، بردباری کردندربرابر، طاقت چیزی راداشتن, معادل تاب چیزی رااوردن تحمل کردن، بردباری کردندربرابر، طاقت چیزی راداشتن, تاب چیزی رااوردن تحمل کردن، بردباری کردندربرابر، طاقت چیزی راداشتن چی میشه؟, تاب چیزی رااوردن تحمل کردن، بردباری کردندربرابر، طاقت چیزی راداشتن یعنی چی؟, تاب چیزی رااوردن تحمل کردن، بردباری کردندربرابر، طاقت چیزی راداشتن synonym, تاب چیزی رااوردن تحمل کردن، بردباری کردندربرابر، طاقت چیزی راداشتن definition,